يارب اين نوگل خندان که سپردي به منش / ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
دکتر اين دختر خندان که کوبيدي تو سرش / ميسپارم به تو از ذهن در سر کچلش!
گرچه از کوي وفا گشت بصد مرحله دور / دور باد آفت هر چي پسره از توي سرش!
گربه سرمنزل مقصود رسي دخت قناس! / چشم دارم که سلامي برساني زمنش!
به ادب جامه گشائي کن از آن زلف سياه / جاي تيفوسي عزيز است تو بهم برمزنش!
گو دلم خيره شده بر خط و خال بدنش! / محترم دار در آن طره گردن شکنش!
در مقامي که بياد لب او مينوشند / الکل آنست که مست گردد زبوي خويشتنش!
عرض و مال را نتوان بر در ميخانه فروخت! / هرکه خربزه خورد بر لب دريا فکنش!
شعر صدرا همه بيت الغزل معرفت است! / آفرين بر دهن و دلکشي هر سخنش!
معني اشعار:
بيت اول : خدايا من مواظب ايني که به من سپردي مثل چشمم هستم!
بيت دوم : دکتر جان اين دختري که همچين کوبيدي توي سرش ، تازگيا کچل شده!
بيت سوم : هرچند که معني وفا را دختره نميدونه ، ولي آرزو ميکنم که فکر پسراي ديگه رو نکنه!
بيت چهارم: از طرف ما هم به حاج خانوم سلامکي برسان!
بيت پنجم : در منزل با ادب روسري را در بيار که موهاي سر تيفوسي خيلي باحاله!
بيت ششم: زيادي به خط خال بدنش دقت نکن که ممکنه گردنتو بشکنه!
بيت هفتم : اين قسمت بد آموزي داره! معنيش نميکنم!
بيت هشتم: هيکشي جنسشرو جلوي منزلش نميفروشه! وگرنه پاي لرزش هم ميشينه!
بيت نهم : شعر صدرا همه از روي معرفت است و صد آفرين به اين کلام دلکش!
نظرات شما عزیزان: